+ کاش من پسر بودم
تو
دختر چهارده ساله ی همسایه.
میرفتم سربازی.
هر روز دوستت داشتم
هر شب کشیک می دادم
و تنها چیزی که پشتم را می لرزاند
ترس از گلوله ی دشمن بود و
مردی که ممکن بود
تا برگشتنم
عروسش شده باشی.
دوست دارم با تو باشم چون هيچوقت از باتو بودن خسته نمی شوم . حتي وقتي نوازشم نمی كنی حتی وقتی در يك اتاق نيستيم باز هم خسته نمی شوم . هرگز دده نمی شوم . فكر كنم به خاطر اين است كه به تو اعتماد دارم به افكارت اعتماد دارم . همه آنچه در تو می بينم و هرآنچه نمی بينم را دوست دارم .
با اين همه ضعف هايت را مي دانم . اما احساس مي كنم همين نقاط ضعف تو و نقاط قوت من هستند كه با هم سازگارند . ترس های مشترك نداريم . حتي پليدی های ما به هم می آيند ، تو بيش از آنچه نشان می دهی مي ارزی من به نگاه تو نيازمندم
| من او را دوست داشتم ، آنا گاوالدا |
درباره این سایت